جدول جو
جدول جو

معنی حسین خلیلی - جستجوی لغت در جدول جو

حسین خلیلی
(حُ سَ نِ خَ)
حاج میرزا حسین خلیلی، ابن میرزا خلیل بن ابراهیم طهرانی از مراجع شیعه در نجف بود و در 1326 هجری قمری درگذشت و اجازات وی برای شاگردانش که برخی از ایشان مرجعیت نیز یافتند در ذریعه ج 1 ص 183 یاد شده است. و نیز او راست: ’ذریعه الوداد’. وی مدرسه ای در نجف بساخت که هم اکنون بنام وی معروف است. خاندان و فرزندان وی در عراق وایران به خلیلی شهرت دارند. وی یکی از ارکان سه گانه مشروطه خواهان ایرانی در عراق بود و آن دو دیگر مرحوم ملا عبدالله مازندرانی متوفی در 1330 هجری قمری و ملا محمدکاظم خراسانی متوفی در 1329 هجری قمری بودند. مرحوم حاجی میرزا حسین در ماه شوال هزاروسیصدوبیست وشش هجری قمری در حدود سن نودسالگی در نجف وفات یافت. (ذریعه) (وفیات معاصرین قزوینی یادگار سال 3 شمارۀ 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ خَ)
ابن حسن حسینی حنفی. درگذشتۀ 1014 هجری قمری حاشیه بر انوارالتنزیل و شرح کافیه و رساله در مبداء دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 321) (ذریعه ج 11 ص 11) (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَ)
ابن حسن ارموی. از شعرای دمیهالقصر است و نظام الملک را در 462 هجری قمری مدح گفت. (ذریعه ج 9 ص 299)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ نِ خُ صَیْ)
ابن حمدان بن خصیب مکنی به ابوعبدالله. فقیه و شاعر. او راست: ’کتاب فی اسماء النبی و اسماء الائمه و الاخوان’ و المائده. (معجم المؤلفین ج 4 ص 5)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ حَ)
ابن حسن بن محمد بن حلیم بخاری یا جرجانی شافعی مکنی به ابوعبدالله. فقیه، محدث، متکلم، ادیب بود. در بخارا در 338 هجری قمری بزاده و در همانجا بقضاء منصوب و در ربیع اول 403 هجری قمری درگذشت. او راست: ’منهاج الدین’ در سه جلد و ’آیات الساعه’. (معجم المصنفین از ذهبی) (سیر النبلاء ج 11 ص 51) (الوافی بالوفیات ج 11 ص 65) (طبقات الشافعیه ج 2 ص 69) (تذکره الحفاظ) (شذرات الذهب) (کشف الظنون) (هدیه العارفین ج 1 ص 308)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ دُ جَ)
ابن یوسف بن محمدبغدادی حنبلی سراج الدین ابوعبدالله فرضی نحوی. متولد 664 هجری قمری / 1266 میلادی و متوفی در شهید نزدیک دجیل در 6 ربیع الاول 732 هجری قمری 1331/ میلادی او راست: نزههالناظر و تنبیه الغافلین و جز آنها. (معجم المؤلفین از درر الکامنه ج 2 ص 48) (شذرات ج 6 ص 99) (ایضاح المکنون) (بروکلمان ذیل ج 2 ص 206) (هدیه العارفین ج 1 ص 314)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ عَ)
ابن هادی (محمد...) علوی پزشک ایرانی سندی هندی. درگذشته در 1183 هجری قمری او راست: مخزن الادویه که چاپ شده و در این لغتنامه از آن نقل میکنیم و نیز او راست: دستور شفائی و مجمع الجوامع و ذخائر التراکیب و او از خویشاوندان معتمدالملوک پزشک است. (ذریعه ج 8 ص 161)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَ)
ابن یاسر بصری ملقب به خلیع و مکنی به ابوعلی خراسانی مولای فرزندان سلمان بن ربیعۀ باهلی است. شاعری است فکاهی. متولد 162 هجری قمری و درگذشتۀ 250 هجری قمری او را صدوپنجاه ورقه شعر بوده است. (ابن الندیم) رجوع به خلیع و ابوعلی خلیع و زرکلی ص 249 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ لَ)
ابن حمزۀکوفی، پسر دختر ابوحمزۀ ثمالی است و او را ابن ابی حمزه نیز گویند. کتاب حدیث دارد. (ذریعه ج 6 ص 223)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ خَ)
دهی است مربوط به حکومت درجۀ 4 بگرامی مربوط ولایت کابل که بین 69 درجه و 15 دقیقه طول البلد شمالی و 34 درجه و 27 دقیقه عرض البلد شرقی واقع است. باشندگان آن غالباً از قوم ترکی و اندراند مردم آن زراعت پیشه اند و زراعت دیمی و آبی دارد. محصول آن گندم، جو جواری و حبوبات است، خربوزه، تربوز، بادرنگ، تره هم کشت میشود. میوه آن زردآلو، سنجد بمقدار کم، اما سیب بمقدار زیادتر است. آبیاری توسط کاریز و ضمناً جوئی که از قریۀ کمری شرقاًجریان دارد و از حسین خیل میگذرد صورت میگیرد. حیوانات آن، گاو، خر، گوسفند و بز است و حدود شمالی آن راچمن نیزار بگرامی فراگرفته که این نیزار باعث تولیدپشه زهرناک گردیده. هوای آن در تابستان گرم و در زمستان سرد است. (از فرهنگ جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
مرتعی در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی